- خرده مردم (خُ دَ / دِ مَ دُ)
مردم خرده پا. مردم کوچک. مردم پایین. طبقۀ سوم: ازآن من آسانست که بر جای دارم و اگر ندارمی تاوان توانمی داد و ازآن یکسواران و خرده مردم دشوارتر که بسیار گفتار و دردسر باشد. (تاریخ بیهقی)
معنی خرده مردم - جستجوی لغت در جدول جو
- خرده مردم
مردم طبقه سوم بی اسم و رسم
- خرده مردم ((~. مَ دُ))
مردم طبقه سوم، مردم بی اسم و رسم
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(خُ دَ / دِ مُ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
کنایه از ریزه ریزه و زیروزبرشده باشد. (برهان قاطع) (از آنندراج) (از انجمن آرای ناصری)
(خُ دَ / دِ بُ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
سرّ. راز، چون: خرده برده پیش کسی نداشتن، یعنی اسراری که ترس از اشاعۀ آن باشد نزد کسی نداشتن. (یادداشت بخط مؤلف)
(بَ خَ دی دَ)
لغت نامه دهخدا
بقطعات ریز تبدیل کردن.
- خرده کردن پول، پولی را به واحدهای کوچک تبدیل کردن. پول خرد کردن
- خرده کردن پول، پولی را به واحدهای کوچک تبدیل کردن. پول خرد کردن
اندک اندک بتدریج رفته رفته (بچه های خرده خرده همه شیرینی ها را خوردند)